مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت :
- می خواهم ازدواج
کنم . پدر خوشحال شد و پرسید :
- نام
دختر چیست
؟ مرد جوان گفت :
- نامش سامانتا است و در محله ما
زندگی می کند . پدر ناراحت شد . صورت در هم کشید و
گفت :
- من متاسفم به جهت این حرف که می زنم .
اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج کنی چون او خواهر توست . خواهش می
کنم از این موضوع چیزی به مادرت نگو . مرد جوان نام سه دختر
دیگر را آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود .
با ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت :
- مادر من می خواهم ازدواج کنم اما نام هر
دختری را می آورم پدر می گوید که او خواهر توست ! و نباید به تو
بگویم . مادرش لبخند زد و گفت :
- نگران نباش پسرم . تو با هریک از این
دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی . چون تو پسر او نیستی . . . !
14216 بازدید
5 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
14 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian